"نمی توان نصفه و نیمه انقلاب کرد" Persian Share TweetPersian translation of Ciudad CCS, free Caracas daily newspaper, interview with Alan Woods ‑ “You cannot make half a revolution” (November 19, 2009)مصاحبۀ سیودادِ کاراکاس، روزنامۀ رایگان در ونزوئلا، با آلن وودزترجمه: بابک کسراییمقدّمۀ مترجم: آلن وودز، انقلابی مارکسیست و از رهبران گرایش بینالمللی مارکسیستی، این روزها به مناسبت اوّلین کنگرۀ فوق العادّۀ حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا، در این کشور به سر می برد. او علاوه بر شرکت در کنگره، در سراسر ونزوئلا سفر کرده و علاوه بر حضور در برنامههای رادیویی و تلویزیونی مختلف، برای هزاران نفر از کارگران و دهقانان و مردم ونزوئلا سخنرانی کرده است. در این جا، روزنامۀ سیودادِ کارکاس که به وسیلۀ شهرداری این شهر منتشر و از سوی هزاران نفر، خوانده می شود با آلن وودز مصاحبه کرده است. ما ترجمۀ فارسی را از روی ترجمۀ انگلیسی این مصاحبه، که اصل آن به اسپانیایی انجام شده است، صورت دادیم. آلن وودز، مدافع پرشور انقلاب و سوسیالیسم در همه جای دنیا، از ونزوئلا تا ایران، است و مقالات متعدّدی در حمایت از جنبش انقلابی مردم در ایران و علیه جمهوری اسلامی هم نوشته است که قبلاً به وسیلۀ صاحب همین قلم ترجمه و منتشر گردیده است.***18 نوامبر 2009: آلن وودز یکی از شناخته شده ترین متفکرین مارکسیست در جهان است. کتابهای او به چندین زبان ترجمه شده است. او مدافع سرسخت انقلاب بولیواری است. او بارها از کشور ما دیدار کرده و این بار در کنگرۀ فوقالعادۀ حزب سوسیالیست متحد شرکت می کند و مجموعه کنفرانسهایی را در چندین شهر در سراسر کشور برگزار می نماید.در این مصاحبه ما میخواستیم به مجموعهای از موضوعات نظری و سیاسی بپردازیم، با هدف آغاز بحثی که به تعمیق روند انقلابی بیانجامد.در ونزوئلا کدام وظایف انقلابی باید صورت بگیرند؟ بورژوا دموکراتیک یا سوسیالیستی؟ تنها وظیفۀ بورژوا دموکراتیکِ پیش رو، اصلاحات ارضی است. وظایف بورژوا دموکراتیک به طور کلّی مدّتها پیش حل شدهاند و تنها چیزی که باقی مانده انجام انقلابی اجتماعی است و این اساساً هنوز انجام نشده.چه کاری باید کرد که هنوز نشده؟تا زمانی که از زمین، بانکها و بخشهای کلیدی اقتصاد سلب مالکیّت نشده است، نمی توانیم از اقتصادِ برنامهریزی سوسیالیستی صحبت کنیم، بلکه اقتصادی پرآشوب داریم. پرآشوب است چرا که از یک طرف اقتصاد برنامه ریزی شده نیست که بتواند به بیکاری و تورّم پایان دهد و در عین حال به بازار هم اجازۀ عمل نمیدهد. در نتیجه نه این است و نه آن، نه شتر است و نه مرغ و وضع اقتصاد بدتر می شود که این عواقب جدّی دارد. ونزوئلا میخواهد تغییراتی انجام دهد امّا مثل تمام کشورهای آمریکای لاتین اسیر بازار سرمایه داری جهانی است و عواقب این موضوع، بیکاری، تورّم و آشوب است.متحدین و دشمنان انقلاب چه کسانی هستند؟این نیروها خیلی روشن هستند؛ در کودتای سال 2002 دیدیمشان، در توقف کار از سوی مالکین در سال 2003 دیدیمشان، در رفراندومِ سال 2004 و در تمام لحظات کلیدی 11 سال گذشته دیدیمشان. کجا جای شک باقی مانده؟ اوّل از همه طبقۀ کارگر است که قدرتش در دورۀ تعطیلی صنعت نفت از سوی کارفرمایان بر ملا شد که کارخانهها را به دست گرفت، کنترل کارگری را اجرا کرد و انقلاب را نجات داد. دهقانان، جوانان و فقرای شهری و روستایی هم هستند. امّا طبیعی است که تمام این بخشها باید تحت رهبری طبقۀ کارگر- تنها طبقه ای که قدرت انقلاب کردن را دارد- باشند. هیچ چراغی روشن نمی شود، چرخی نمی چرخد، تلفنی زنگ نمی زند مگر با مجوّزِ طبقۀ کارگر. این قدرتی عظیم است، امّا مشکل این جاست که طبقۀ کارگر قدرت را دارد، امّا به آن آگاه نیست. امّا از اتحاد با بورژوازی چیزی به دست نمیآید.آیا ممکن است بورژوازی را در روندی صلح آمیز شکست دهیم؟ما همه شعار "تمام قدرت به دست شوراها" را شنیدهایم، امّا انگار کسی نمی داند معنای آن چیست. وقتی لنین این طرح را مطرح کرد، شوراها در تسلط رفورمیستها بودند؛ در نتیجه این شعار به معنای دادن تمام قدرت به رفورمیستهایی بود که نمی خواستند قدرت بگیرند؛ او می خواست آنها را افشا کند و به همین علت خواستههای انتقالی پیش گذاشت مثل "نان، صلح و کار". جالب این جاست که لنین مداوماً به رفورمیستها میگفت: "میخواهید قدرت بگیرید؟ اگر این کار را کنید ما حامی شما هستیم؛ بیائید قدرت بگیرید" و آنها می توانستند این کار را به شیوۀ صلح آمیز انجام دهند. بدون جنگ و بدون خونریزی. امّا رفورمیستها که به شیوۀ صلح آمیز قدرت نگرفتند، جنگ داخلی تضمین شد. این جا، در آوریل 2002 پس از شکست ارتجاع چه نیرویی می توانست جلوی قدرت گرفتن طبقۀ کارگر را بگیرد؟ چاوز اگر یک کلمه گفته بود، همه چیز درست شده بود. بدون خونریزی و صلح آمیز.داستان این جاست که اگر قدرت نگیریم و کارهایی که باید بکنیم انجام ندهیم، تودهها دیر یا زود خسته می شوند.این روند "مخالف قانون جاذبه است"به عنوان مارکسیست باید بگویم این روند تا همین حالا بیش از 11 سال طول کشیده و می توان گقت مخالف قانون جاذبه است. آدم انتظار داشت چنین موقعیتی یا به پیروزی طبقۀ کارگر بیانجامد یا به پیروزی ضدّ انقلاب؛ تا به حال همیشه این طور بوده.متأسّفانه انقلاب علی رغم تمام دستاوردهایش پس از این همه مدّت هنوز تکمیل نشده و اهرمهای کلیدی قدرت اقتصادی هنوز در دست اولیگارشی است. عدم تغییر این اوضاع تهدیدی جدّی برای انقلاب و برای طبقۀ کارگر است. همین در مورد دولت، که نکته ای کلیدی است، هم صدق میکند. آیا شک داریم که دولت هم هنوز در دست اولیگارشی و بورژوازی است و عناصر قوی ضدّ انقلابی دارد؟ من که میگویم هیچ کسی امن و امان نیست.وقتش شده زنگ خطر را به صدا در آوریم. یا انقلاب تکمیل میشود یا خطر پسروی هست.خلاصه این که نمیتوان نصفه و نیمه انقلاب کرد و اگر هم چنین کاری کنی، دیری نمی پاید.توضیحات بیوگرافیک:آلن وودز در سال 1994 در سوانسیِ ولز متولّد شد. او در حال حاضر در لندن زندگی می کند. سیاستمدار تروتسکیست، نویسنده و رهبر گرایش بینالمللی مارکسیستی. فارغ التحصیل رشتۀ زبان شناسی روس و اسلاو از دانشگاههای ساسکس (بریتانیا) و صوفیه (بلغارستان). سردبیر مجلۀ "اعتراض سوسیالیستی" (Socialist Appeal) و وب سایت مارکسیست دات کام (Marxist.com).او کتابهای متعدّدی منتشر کرده است: "لنین و تروتسکی: این دو واقعاً چه می خواستند"، "خِرَدِ انقلاب: فلسفۀ مارکسیستی و علم مدرن"، "بلشویسم: راه انقلاب"، "انقلاب بولیواری: تحلیل مارکسیستی".آخرین اثر او "اصلاح طلبی یا انقلاب، مارکسیسم و سوسیالیسم قرن بیست و یکم" نام دارد.امضا: سرجیو برونشتاین از سیوداد کاراکاسعکس: فرناندو کامپوس از سیوداد کاراکاسمنبع: اصلِ اسپانیایی در روزنامۀ سیودادِ کاراکاس (http://www.ciudadccs.org.ve)، ترجمۀ انگلیسی در وب سایت "در دفاع از مارکسیسم" (Marxist.com)، 19 نوامبر 2009.* منظور استقرار پایگاه های نظامی ایالات متحده در خاک کلمبیاست که مشخّصاً تهدیدی نه تنها برای ونزوئلا، برای تمامی آمریکای لاتین محسوب می گردد. (م)Source: Militant